انتخاب رشته

با بهار وقتی جلسه رو شروع کردیم، از ته دل یه هوفی کرد و گفت: میخوام  بدم. خواهرم رشته تجربی خوند و الان ماما شده، پدرم گفت: توام باید بری رشته تجربی تا پزشک بشی و جلوی فامیل سربلندمون کنی، بیشتر خواهرت!

من توی حرفاش بیزاری از رشته تجربی ندیدم، گره دیگه ای وجود داشت که وقتی گام به گام جلو رفتیم، کشف کرد.

جمله خودش بود:خودمو میخوام از خاله زنکی بکشم کنار و ازین فضا خوشم نمیاد و دلیلش هم قضاوت نکردن بقیه اس و هم رشد خودم اما خانواده ام این رفتار منو بی احترامی تلقی میکنند و در نتیجه مرتب درگیر عذاب وجدان بود.

عذاب وجدان، احساس رایج بین نوجوانهای امروز است که در اثر ترکیبی از شکاف نسلها، باورهای خودشان و شیوه تربیتی پرسرزنش ایجاد شده است.

بهار با موضوع تغییر رشته وارد جلسه شد و زمانی که میرفت اقدامی که تعریف کرده بود، تمرکز روی خواسته ها و باورهای خودش بود و تفکیک از دیگران.

در جلسات کوچینگ این یک روال طبیعی است، با موضوعی می آیند و مساله دیگری را کشف میکنند که پشت آن موضوع پنهان شده که با حل مساله، موضوع رنگ خودش را از دست میدهد.شبیه مساله بهار!